روزگار تکراری و همراه با انتظار است ، انتظاری که ۳ ماه خواهد بودو فقط ۳ روز از آن گذشته است. نمیدانم که چگونه فکرم را درگیر کنم که به معشوق خویش فکر نکنم و این انتظار ۳ ماهه را به راحتی پشت سر گذارم. دیگر همه توانم را از دست داده ام و همچون زندانی روزها را خط میکشم.
نمیدانم که یار در فکر من هست یا همچون گفته هایش به تنهایی خویش فکر میکند و یا ...
روزگار برایم گیج و گنگ است . چرا دوری چرا؟؟؟
از عاشق شدن متنفرم زیرا که جز تنهایی و درد چیزی برایم نداشت، عشقی که روزهای خوشیش حال که به تنهایی فکر میکنم تلخ ترین روزهاست زیرا که شیرینی موقت بود و خاطراتش در حال حاضر آزار دهنده ترین است.
ای کاش بود و مانند قبل روزگار شیرینی داشتیم تا این تلخی این روزها برایم از بین میرفت.
دلم شکسته و غمگینم فقط انتظار میکشم تا این ۳ ماه دوری تمام شود و دوباره به او برسم.
عشق نافرجام...برچسب : نویسنده : 6payam65a بازدید : 200